- پر بر آوردن
- روییدن و بر آمدن پر مرغ، سریع پرواز کردن، بشتاب رفتن
معنی پر بر آوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرون آوردن هوا از ریه و قصبه الریه تنفس، صحبت کردن سخن گفتن
تزده بر آوردن (تزده سند) گواهی بر آوردن
زمینهای موجود را برای زراعت بین دهقانان بحکم قرعه توزیع کردن، یا پشت کردن بر چیزی. ترک آن گفتن، یا پشت کردن کتاب. جلد کردن آن تجلید
سر را بیرون کردن از جایی (پنجره و مانند آن)، یا سر در آوردن از چیزی. از آن آگاه شدن، مطلع گشتن: من از این کار هیچ سر در نمیاورم. یا از حرفهای (سخنان) کسی سر در آوردن، آنها را فهمیدن: وقتی فهمید که طرف خطاب نقاش است از حرفهای او سر در نمی آورد
بیرون دادن هوا از ریه، زفیر، کنایه از لب به سخن گشودن، سخن گفتن
سر برداشتن، سر بلند کردن، قیام کردن، به پا خاستن